این همه رنجی که دنیا بر سر ما میکند / غیر ما هر که باشد ترک دنیا میکند
بارها گفتم که فردا ترک دنیا میکنم / چون به یاد تو می افتم امروز و فردا میکنم
هیچکس هرگز نمی داند چه سازی می زند فردا / چه می دانی تو از دیروز چه می دانم من از فردا
همین یک لحظه را دریاب که فردا می شوی تنها
فردا که باز هم خورشید طلوع کند ، باز من مثل همیشه ، استوارتر ، محکم تر
امیدوارانه تر ، چشم به راهت خواهم ماند ، خواهم ماند
سال ها بگذشته از میلاد من / کو یکی مردانه باشد یاد من
منو یک تنهایی و یک شمع روشن … خدایا نکند باد بیاید
برام بمون ، بهونه باش برای دل سپردن / نزار که آروم بشه یه روزی بی تو مردن
گریه نشانه ی ضعف نیست ، گاهی نشانه ی یک بخشش است
گاهی یک فداکاری ، گاهی یک ظلم ، گاهی هم نمایانگر عظمت یک عشق
عشق من « نـــگــــیـــن »...
برچسب : نویسنده : محمد mylove بازدید : 574 تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 ساعت: 18:30
چه فرقی دارد ، شهر ما خانه ی ما باشد یا نباشد ؟
وقتی تو نه در شهر ما هستی و نه در خانه !
عشق من « نـــگــــیـــن »...
برچسب : نویسنده : محمد mylove بازدید : 655 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1391 ساعت: 23:05
برچسب : نویسنده : محمد mylove بازدید : 621 تاريخ : 25 اسفند 1391 ساعت: 23:0
برچسب : نویسنده : محمد mylove بازدید : 624 تاريخ : 25 اسفند 1391 ساعت: 20:0
برچسب : نویسنده : محمد mylove بازدید : 629 تاريخ : 25 اسفند 1391 ساعت: 20:0
برچسب : تصاویر عاشقانه, نویسنده : محمد mylove بازدید : 648 تاريخ : 26 اسفند 1391 ساعت: 20:0
برچسب : تصاویر عاشقانه, نویسنده : محمد mylove بازدید : 697 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1391 ساعت: 22:57
شخصی بود که تمام زندگیاش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی از دنیا رفت همه میگفتند به بهشت رفتهاست. آدم مهربانی مثل او حتماً به بهشت میرفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود. استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد دختری که باید او را راه میداد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت، او را به دوزخ فرستاد. در دوزخ هیچ کس از آدم دعوتنامه یا کارت شناسایی نمیخواهد، هرکس به آنجا برسد میتواند وارد شود.
آن شخص وارد شد و آنجا ماند. چند روز بعد، ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت پطرس که نمیدانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟ ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت: آن شخص را که به دوزخ فرستادهاید آمده و کار و زندگی ما را به هم زدهاست؛ از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش میدهد، در چشمهایشان نگاه میکند و به درد و دلشان میرسد حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت وگو میکنند، یکدیگر را در آغوش میکشند و میبوسند. دوزخ جای این کارهانیست! بیایید و این مرد را پس بگیرید.
وقتی راوی قصهاش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت:
«با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی،
خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند»
پائولو کوئلیو
عشق من « نـــگــــیـــن »...برچسب : نویسنده : محمد mylove بازدید : 549 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1391 ساعت: 18:59
میخواستم بهت بگم چقد پریشونم
دیدم خودخواهیه دیدم نمیتونم
تحمل میکنم بی تو به هر سختی
به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
به شرطی بشنوم دنیات آرومه
که دوسش داری از چشمات معلومه
یکی اونجاست شبیه من یه دیوونه
که بیشتر از خودم قدرتو میدونه
چیکار کردی که با قلبم، به خاطر تو بیرحمم
تو میخندی چه شیرینه، گذشتن تازه میفهمم
تورو میخوام تموم زندگیم اینه
دارم میرم ته دیوونگیم اینه
نمیرسه به تو حتا صدای من
تو خوشبختی همین بسه برای من
چیکار کردی که با قلبم، به خاطر تو بیرحمم
تو میخندی چه شیرینه، گذشتن تازه میفهمم
ترانهسرا: مونا برزویی
عشق من « نـــگــــیـــن »...برچسب : نویسنده : محمد mylove بازدید : 509 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1391 ساعت: 18:56